عصر شهرکرد

پایگاه خبری سیاسی اقتصادی

استان سیاسی

تاملی درباب بزرگداشت سیزف(اسطوره یونانی)  و مرثیه ای برای استان چهارمحال و بختیاری

محمد جواد باورسادی

در افسانه های یونان باستان روایت است از اسطوره ای که توسط خدایان محکوم است به مجازاتی ابدی،  تلاشی مستمر و پایانی بی حاصل.  مجازاتی که اهل ادب و فلسفه را برآن داشت تا با تحلیل های تسلی بخشانه،  از سوز اندوه برای خوانندگان و تقابل با این زندان شوم اساطیری زاییده اندیشه راویان،  بکاهند.  به قول کامو ((باید سیزف را خوش حال تصور کنیم)).  چرا که اهالی داستان نباید،  غم زدگان اندوه بی پایان تلاش های ابدی سیزف باشند. او تا پایان دنیا محکوم به این پدیده شوم است. 

اما من ترجیحم بر درک عمیق اندوه بی پایان این تراژدی آشناست.  با کمال احترام برای کامو،  اندیشه و توجیحات تسلی بخشانه وی را برای همزاد پنداری خود و هم فکرانم مزاحم میدانم.  ترجیحم بر تلاش مستمر و بی سرانجامی است که خدایگان ابتذال مارا محکوم به آن کرده اند. آنهم نه در قصه های اساطیری و تراژدی های حماسی و ملل،  بلکه در استانی کوچک و کشوری که علارغم آنکه تعصبش پیوندی ناگسستنی با تارو پود وجودیمان دارد.  حتی اگر از نان های یارانه ای اش بهره ای برای ما نباشد.

فارغ از تمام تشریفات ادبی،  اداری و مولود های نامبارک ذهن خود در یاداشت های دیگرم،  نه دیگر رمقی برای فریاد صدای توسعه طلبانه ماندست و نه انگیزه ای برای فرار از محکمه های بی عدالت برپا شده مبتنی بر قوانین نانوشته خدایگان سیاسی استان.  جایی که برای فریاد توسعه به بند میکشند.  خود واژه توسعه را بی آنکه بدانند دستاویز محافل مبتذل و شیطانی خود میکنند و به جرم اعاده شفافیت درفضای سیاسی حکم محکومیت می دهند.  اگر صحبت از شاخص برای تعیین استاندار کردیم محکوم به خامی شدیم و جایی که برای فرار از قتلگاه معامله گران بی ریشه یِ بلند آوازه،  صحبت از مدیریت غیر بومی کردیم،  گویا آهنگرانند و در پی بند کشیدن اهرمن.  گویا سیزف را باید در آثار معنوی این پهنه ثبت نمود،  اگر یونانیان تا کنون اقدامی نکرده باشند.  محکوم به فریاد مستمر توسعه خواهی و ابتذال زدایی،  تا خدایگان پای میز های معاملاتی خود بر ریششان بخندند، همان جماعتی که ملاک جانبداری و مخالف هایشان جیب مبارک و سفارشات مرهون برای آقازاده و خاله زاده جان است.

در این استان دیگر تنها تسلی بخش های فورکلریک برای سیزف های اساطیری،  به جای تحلیل های عارفانه و فلسفی، ظهور چهره هایی چون ملک الشعرای بهاری مختص این خطه است،  چنانکه سرود دماوند را سروده بود. تا ندایی دهد: 

ای کوهِ جهانبینِ غم خوارِما
ای دامن تو،  گورِ اسرار ما

ویران شو،  بر سر فرو ریز زود
که از ناله بشکست دلِ زار ما 

ز ننگِ سیاست به جور آمدیم
فرو ریز و بنیاد کَن پندارِ ما

فرو ریز و مگذار در دفترْ، زمان
کند یاد زننگِ نزولِ بزرگانِ ما                                       

پ. ن:  با عرض معذرت از اهالی ادب بابت ضعف های متنی که تخصصی در آنها ندارم اما تنها تسلی بخش این روزهای ماست و چاره ای به جز چنگ زدن بر آن نداریم.  و وای بر ادب و ادبیاتی که سیاست آموزان بر ان پناه می آورند.

پ. ن ۲: تقدیم به رجالی که درک همین چار جمله درهم و مهمل هم برای ذهن مبارکشان زحمت است.

LEAVE A RESPONSE

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × 2 =