یک کارشناس برجسته کنترل تسلیحات: حملات اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، بینتیجه بودند

در یک رشتهتوییت، دکتر جفری لوئیس، عضو سابق هیئت مشورتی وزارت خارجه آمریکا، کارشناس برجسته کنترل تسلیحات و استاد مؤسسه MIIS، عملیات نظامی اخیر آمریکا و اسرائیل علیه تأسیسات هستهای ایران را «از نظر تاکتیکی موفق اما از نظر راهبردی ناکارآمد» توصیف کرده است.
لوئیس هشدار میدهد که برخلاف ظاهر پرزرقوبرق عملیاتهایی چون «طلوع شیران» و «چکش نیمهشب»، زیرساختهای کلیدی ایران برای تولید اورانیوم با غنای بالا، تجهیزات سانتریفیوژ، و تأسیسات جدید اعلامشده همچنان دستنخورده باقی ماندهاند—و همین مسئله میتواند نشانهای از یک راهبرد پرهزینه اما بیثمر باشد. به باور او، هدف این حملات نه توقف واقعی برنامه هستهای، بلکه تغییر حکومت است.
چرا این حملات برای من چندان شگفتانگیز نیستند؟ چون اسرائیل و آمریکا در هدفگیری عناصر اصلی مواد هستهای و زیرساختهای تولیدی ایران شکست خوردهاند. عملیاتهای «شیر خیزان» و «چکش نیمهشب» از نظر تاکتیکی درخشاناند، اما ممکن است در نهایت از نظر راهبردی شکستخورده باشند.
نتانیاهو این حمله را چنین توجیه کرد: «ایران به اندازهی ساخت ۹ بمب اتمی، اورانیوم با غنای بالا تولید کرده — نه تا.» منظور او ذخیرهی حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصدی ایران (U-235) است که در صورت غنیسازی بیشتر، برای تولید ۹ تا ۱۰ سلاح کافی خواهد بود. بیایید بررسی کنیم.

بخش عمدهای از این ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای بالا (HEU) در تونلهای زیرزمینی نزدیک تأسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان ذخیره شده بود. با وجود حملات گستردهی آمریکا و اسرائیل به این تأسیسات، به نظر نمیرسد هیچ تلاشی برای نابودی آن تونلها یا مواد داخل آنها صورت گرفته باشد.

هیچکس حتی نمیداند این مواد اکنون کجا هستند!
رافائل گروسی میگوید ایران آنها را منتقل کرده. مارکو روبیو میگوید در ایران هیچچیزی قابل جابجایی نیست. اما کامیونها در ایران در حال حرکتاند. حداقل دو روز قبل از حمله، کامیونها و تجهیزات سنگین برای مهر و موم تونلها و محافظت از آنها وارد شدند. شرکت Planet هم از آن عکس گرفته.


در روز قبل از حمله نیز کامیونهایی در سایت غنیسازی فردو (FEP) دیده شدند که احتمالاً تجهیزات حساس را جابهجا کردهاند و مطمئناً ورودیها را با خاک پوشاندهاند. ایران در حال حاضر منطقهی ممنوعتردد نیست.
برای انصاف، برخی جمهوریخواهان حامی ترامپ اذعان دارند که ایران همچنان آن مواد را در اختیار دارد. جیدی ونس میگوید «ما قصد داریم با ایرانیها دربارهاش صحبت کنیم.»
گفته میشود که آمریکا توانایی ایران برای غنیسازی بیشتر یا تبدیل آن به فلز را از بین برده، پس همهچیز خوب است.
اما اوضاع خوب نیست. بله، حملات به تأسیسات غنیسازی در قم (فردو) و نطنز (PFEP و FEP) ظاهراً موفق بودهاند. اما هیچ تلاشی برای هدف قرار دادن تاسیسات عظیم زیرزمینی کنار نطنز که ایران میتواند در آنجا سانتریفیوژ تولید کند و شاید کارهای دیگر انجام دهد، صورت نگرفته است.

در سال ۲۰۲۲، ایران خط تولید سانتریفیوژ را به «قلب کوه» منتقل کرد. این تأسیسات بسیار بزرگ است — تخمین ما بیش از ۱۰٬۰۰۰ متر مربع است — و واقعاً نمیدانیم در آنجا چه چیزهای دیگری ممکن است وجود داشته باشد (مانند غنیسازی یا تبدیل مواد).
ایران همچنین اخیراً اعلام کرد که «تأسیسات جدید غنیسازی در مکانی امن» راهاندازی کرده و به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاع داده که آمادهی نصب سانتریفیوژهاست. آژانس قرار بود پیش از بمباران از این تأسیسات نزدیک اصفهان بازدید کند. تا آنجا که میدانیم، این مکان هدف قرار نگرفته.
دوباره تأکید میکنم: ایران گفته تأسیسات جدید غنیسازی دارد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار بود از آن بازدید کند. اما پیش از آنکه بازدید انجام شود، اسرائیل تأسیسات دیگر ایران را هدف قرار داد — اما نه آن تأسیسات جدید را. متوجه مشکل شدید؟
این یعنی ایران هنوز ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصدی در اختیار دارد، توانایی تولید سانتریفیوژ را حفظ کرده، و یک یا شاید دو سایت زیرزمینی برای غنیسازی دارد. اینها را نگفتیم که به سایتهای محرمانهای اشاره کنیم که مخالفان برجام همیشه از آنها دم میزدند.
فرض کنیم ایران تصمیم بگیرد فوراً بمب تولید کند. ایران میتواند هفتهای حدود ۱.۵ زنجیره سانتریفیوژ نصب کند. ظرف شش هفته، میتواند ۹ زنجیره از سانتریفیوژهای IR-6 نصب کند. این ماشینها حدود ۶۰ روز زمان نیاز دارند تا همهی ۴۰۰ کیلوگرم را به سطح تسلیحاتی غنی کنند. در مجموع، این فرآیند حدود پنج ماه زمان میبرد (هرچند ممکن است متفاوت باشد).

ببینید، درک میکنم. تماشای بمبافکنها که حملهای با دقت بالا در فاصلهی بیش از ۱۱٬۰۰۰ کیلومتر انجام میدهند، هیجانانگیز است. من از آن نوع آدمهایی هستم که با اشتیاق کتاب ۵۲۸ صفحهای دربارهی اولین حمله Black Buck در جنگ فالکلند را خواندهام. کاملاً درک میکنم.
اما اگر دو تا از شگفتانگیزترین عملیاتهای نظامی در حافظهی معاصر هم نتوانند برنامه هستهای ایران را بهطور کامل از بین ببرند، چه چیزی را نشان میدهد؟ بهنظرم این نشاندهندهی درخشش تاکتیکی در خدمت یک راهبرد بیمنطق است.
«طلوع شیران» و «چکش نیمهشب» بهاندازهی برجام (JCPOA) برنامهی هستهای ایران را کند نکردهاند. ما از دیپلماسی انتظارات بسیار بالاتری نسبت به بمباران داریم. همان کسانی که بیوقفه از پایانپذیری برجام شکایت میکردند، حالا از تأخیر چندماهه در ساخت بمب خوشحالاند.
به همین دلیل گفتم این حمله دربارهی تغییر حکومت است.
حتی تا ماه مه، آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا گفته بود ایران برنامهی تسلیحاتی هستهای خود را از سر نگرفته است. وقتی از مارکو روبیو دربارهی این موضوع پرسیده شد، گفت اطلاعات «بیربط» است. اطلاعات فقط در صورتی بیربط است که مشکل، حکومت باشد، نه برنامه.
ما باید این حمله را بر اساس هدف واقعی آن قضاوت کنیم، نه بر اساس پوشش حقوقیِ «دفاع پیشدستانه». اگر این حمله منجر به باقیماندن حکومت فعلی یا چیزی بسیار شبیه به آن همراه با گزینهی هستهای شود، در آن صورت یک شکست راهبردی خواهد بود.