
دکتر عباس قنبری عدیوی
در گاهشماری عامه ایرانیان، زمستان با شب چله (یلدا) آغاز میشود.عدد۴۰ و جایگاه آن در گاهشماری به عنوان برشی زمانی، مهم است. واژه «سرد» یعنی سال. این باور با آغاز سال در گذشته از اول زمستان،پیوند دارد. از این رو،فصل سرد سال یا همان «زم»+ «ستان» (زَمستان) به دو چله بزرگ و کوچک تقسیم میشود.
چله بزرگ از اول دی آغاز میشود و ۴۰ روز واقعی یعنی تا دهم بهمن ادامه مییابد. ولی چله کوچک در اصل۲۰ روز است و از دهم تا پایان بهمن ادامه دارد. مجموع روزهای این دو چله ۶۰ روز است نه ۸۰ روز. چله کوچک سرمای بیشتری دارد و از این پس هوای سرد کمکم جای خود را به هوای معتدل میدهد که در اصطلاح عامیانه میگویند: سرما شکست.
در گاهشماری کشاورزی و دامداری عشایر و روستاهای ایران، ۱۰ روز اول بهمن را به دو تا چهار روز و دو روزِ جداگانه تقسیم میکنند که «چارچار» نام دارد. این دو روز اوج سرمای زمستانی است. البته در باورهای کهن ما، زمستان به همینجا ختم نمیشود؛ از آغاز اسفند تا ششم آن نیز یک برش خاصی دارد که در فرهنگ عامه بسیار معروفتر است و به ننهسرما و پیرزن افسانهای کهن ایرانیان ارتباط دارد.
در فرهنگ عوام و فولکلور اقوام ایرانی، در این باور زنی در آسمانهاست که دو پسر دارد به نامهای احمَدیل و مُهمدیل یا اهمن و بهمن یا نامهای دیگر. ننهسرما، صاحب شترهایی است و از خدا درخواست میکند که شترانش جفتگیری کنند و آبستن شوند تا خرج زندگیاش را دربیاورد. این شش روز متعلق به پیرزن افسانه عامیانه در فرهنگ اسطورهای و افسانهای است. ننهسرما در آسمانهاست و میخواهد با زمین بجنگد؛ چون اگر آرزوی او برای زاد و ولد گله شترش برآورده نشود؛ کارش زار میشود. او از سر ناامیدی قهر میکند و میخواهد زمین را به آتش بکشد.
اگر شتران زن افسانهای زمستان، با گیسوان سفید و چهره خشمگینش، آبستن شوند، او هیزم آتشین را به دریاها میاندازد و اگر ناراضی و عصبانی باشد به خشکی یا کوهها. در این باور، افکندن هیزم در خشکی، یعنی سال بعد سال کمآبی و کاهش کشت و کار است و اگر هیزم آتشین پیرزن به دریاها بیفتد، سالی پر از باران، نعمت، ترسالی و برکت نصیب کشاورزان و دامداران خواهد شد.
شب چله، مهر و دوستی است. دور کرسی محبت و لبخند. آجیل و شیرینی، فال حافظ، شاهنامهخوانی و قصهگویی به رسم نظامی. انار و هندوانه، لبخند خود را به خانواده پیشکش میکنند و گرمی خانهها، سرود زندگی را با رقص شعلهها زمزمه میکند.
روز آخر این شش روزه مهم است و اگر باران (برف یا تگرگ) ببارد، مردم معتقدند که ننهسرما هیزمش را به دریاها افکنده است. خوشحال میشوند و از بهار پرنعمت آینده خوب زمین سخن میگویند.این همان باوراست که درسبزه سفره نوروز هم در خانههایمان روی خشت یا کوزه گِلی شکل میگیرد. نوعی تفأل برای کشت و کار دانههای غلات و حبوبات. آرزویی که برای زندگی کشاورزان و دامداران در روستاها و مناطق عشایری، با فراوانی و شادمانی همراه است.
نام پسران ننهسرما، همان ماههای سرد سال است که در گذر زمان با عنصر زیبای داستان و افسانه کنار کرسی پدربزرگهاو مادربزرگها پالایش شده است. اهمن و وهمن یا اهمیل و مهمدیل، همان دی و بهمناند و پیرزن، زمستان سرسفیدی است که آرزوی بعدیاش، دیدن عمو نوروز است. میان ایزدبانو، پیرزن، ایشتار بابلی و آناهیتا، پیوندی فرهنگی وریشهدار وجود دارد. پس از پایان چله کوچک (۲۰ اسفند) مردم باور دارند که زمین نفس میکشد، کشاورزی شروع میشود. زندگی جریان مییابد و دوباره درختان جامههای سبز خود را میپوشند.
- مدرس دانشگاه و رئیس بنیاد ایرانشناسی چهارمحال و بختیاری
نقل از: روزنامه جام جم، ۲۹ آذر۱۴۰۳