روایت فرشاد مومنی از انحرافی که در مسیر توسعه ایران رخ داد؛ شوکهای قیمتی دور از خرد و نزدیک به فساد و ظلم است / به نام عدالت چه اشتباهاتی با خودمان کردهایم! / در اقتصاد گرفتار آدرسهای غلط هستیم

در نشست افتتاحیه اردوی «منهای عدالت» ویژه دانشجویان که به همت جامعه اسلامی دانشجویان در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، دکتر فرشاد مومنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، با تاکید بر پیوند بنیادین عدالت اجتماعی و توسعه ملی، به بررسی ریشهای مشکلات ساختاری اقتصاد ایران پرداخت. وی با اشاره به ضعف فاجعهآمیز خواندن قدرت تشخیص در سیاستگذاریها، هشدار داد که برخورد تقلیلگرایانه با علم اقتصاد و اتکای صرف بر نظریههای کلاسیک بدون توجه به زمینههای اجتماعی، فرهنگی و نهادی، پیامدهایی فاجعهبار داشته و دارد.
مومنی با استناد به دیدگاههای متفکرانی چون جان نویل کینز، دنی رودریک و هاجون چانگ، تأکید کرد که توسعه بدون عدالت اجتماعی نه ممکن و نه پایدار است و غفلت از ابعاد نرماتیو و هنری علم اقتصاد، از دلایل اصلی شکست سیاستهایی چون تعدیل ساختاری در ایران و دیگر کشورها بوده است.
وی توسعه را امری مستحدثه و حیاتی دانست که در قلب آن، تولید فناورانه بهمثابه یک نظام پیچیده اجتماعی قرار دارد و تنها در سایه امنیت، ثبات و همکاری جمعی ممکن است. مؤمنی ضمن نقد عملکرد دولتهای پس از جنگ، خواستار بازاندیشی بنیادین در شیوههای سیاستگذاری اقتصادی و توجه به خرد جمعی و ظرفیتهای بومی در مسیر توسعه عادلانه شد.
جماران نوشت: دکتر فرشاد مؤمنی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، در نشست افتتاحیه اردوی بینشی و هویتی منهای عدالت ویژه دانشجویان که از سوی جامعه اسلامی دانشجویان و در دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، با تأکید بر اهمیت عدالت اجتماعی در پیوند با توسعه ملی، اظهار داشت: مسئلهای در قامت عدالت اجتماعی، بهویژه زمانی که قرار است نسبت آن با توسعه ملی مشخص شود، موضوعی است که بیشتر اقتضا می کند در کارگاههای آموزشی چندمرحلهای به آن پرداخته شود و حقیقتا باید هم از جنبه اعتقادی و هم از جنبه علمی، عمرمان را به این موضوع اختصاص دهیم.
وی ضمن اشاره به صورت بندی شهید بهشتی درباره عدالت اجتماعی، به خاطرات خود از دانشگاه شهید بهشتی اشاره کرد و با بیان اینکه وقتی وارد محوطه این دانشگاه می شوم، احساس ورود به وطن می کنم، گفت: دلم میخواهد یادی کنم از شهید حسد اجارهدار که دوست بسیار عزیز و همکلاسیام بودند. من شخصا بسیار به ایشان مدیونم و بزرگترین جنبه دینم این است که ایشان من را با شهید بهشتی آشنا کردند، که این آشنایی سرآغاز توفیقهای بزرگی برایم شد.
بزرگترین گرفتاری کشور ما، ضعف فاجعهآمیز در قدرت تشخیص است
مومنی با بیان اینکه نقطه شروع بحث برای دانشجویانی که در ساحت علوم انسانی و اجتماعی تلاش میکنند، مسئله قدرت تشخیص است، افزود: آنچه که برای ما نجاتدهنده است، قدرت تشخیص است؛ قدرتی فراتر از دانستن نظریهها و تاریخ علوم انسانی و اجتماعی. امروز بزرگترین گرفتاری کشور ما، ضعف فاجعهآمیز در قدرت تشخیص است. در حالی که همین حالا، ظرفیتهای انسانی و مادی ایران ایجاب میکند که اوضاع و احوال خیلی بهسامانتری داشته باشیم. اگر از دل کوششهای اندیشهای و نظری، قدرت تشخیص پدیدار نشود، آنچه میدانیم فقط مجموعهای از محفوظات است. حتی برجستهترین فیلسوفان علم هم وقتی درباره اهمیت قدرت تشخیص صحبت میکنند، میگویند در هر یک از عرصههای تخصصی، ما با یک واقعیت مواجهایم، اما در برابر آن واقعیت، بیشمار نظریه وجود دارد.
علم اقتصاد، فقط همان چیزی نیست که در کتابهای درسی آموزش داده میشود
مؤمنی افزود: مواجهه با این نظریهها، قدرت تشخیص میطلبد؛ تا بتوانیم از میان این همه کوشش نظری، مسائل اصلی را تشخیص دهیم. در اقتصاد توسعه، متفکر بزرگی چون «دنی رودریک» در کتاب «یک علم اقتصاد، تجویزهای پرشمار» می گوید حتی در چارچوب یک علم، بیشمار نسخه و تجویز وجود دارد. این که کدام نسخه را انتخاب کنیم، وابسته به قدرت تشخیص است. بنابراین از جنبه معرفتی و روششناختی، اگر میخواهید قدرت تشخیص پیدا کنید، باید به نصیحت بزرگ «جان نویل کینز» بازگردید؛ او پدر جان مینارد کینز است که خود مقام بسیار بلندی در علم اقتصاد دارد. او در ربع پایانی قرن نوزدهم، کتابی با عنوان دامنه و روش اقتصاد سیاسی نوشت. در آن کتاب، تصریح میکند که دلیل اصلی ناکامی جوامع در کاربست توصیههایی به نام علم اقتصاد این است که گمان میکنند علم اقتصاد، فقط همان چیزی است که در کتابهای درسی آموزش داده میشود.
مومنی در ادامه سخنان خود به تشریح دیدگاه جان نویل کینز درباره ماهیت علم اقتصاد پرداخت و گفت: جان نویل کینز توضیح میدهد که علم اقتصاد با نظریه اقتصادی فرق دارد. او معتقد است علم اقتصاد از سه رکن تشکیل شده، در حالی که آنچه در کتابهای درسی آموزش داده میشود، فقط یکی از این سه رکن را شامل میشود. تعبیر او این است که علم اقتصاد از سه جزء تشکیل شده؛ اول آنچه که در کلاسها و کتابهای درسی آموزش داده میشود که بخش پازیتیو علم اقتصاد است؛ یعنی مجموعهای از گزارهها و مفاهیم که از نوع “آیدیال تایپ” هستند. این مفاهیم، لازمان و لامکاناند و نوعی نمونهی خالص به شمار میروند. متأسفانه در فارسی، گاهی این مفهوم به اشتباه “ایدهآل” ترجمه شده که ترجمه دقیقی نیست. مراد جان نویل کینز این است که این گزارهها از ظرف زمان و مکان تهی شدهاند.
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد در ادامه توضیح داد: جزء نرماتیو و جزء آرت در علم اقتصاد وظیفه دارند نسبت آن گزارههای پازیتیو را با محیطی که قرار است این نظریهها در آن به کار گرفته شوند، روشن کنند. آنها باید این گزارههای کلی و انتزاعی را بهگونهای جرح و تعدیل کنند که متناسب با واقعیتهای آن جامعه خاص باشند. بنابراین، اگر توصیهای مطرح شود که متناسب با ویژگیهای هنجاری یا مادی جامعه نباشد، نمیتوان آن را علم نامید؛ بلکه این فقط یکی از اجزای علم است، نه تمام آن.
وی با بیان اینکه ما در مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد، چندین سال پیش مقالهای را از دیوید کلندر ترجمه و منتشر کردیم. کلندر اقتصاددان رادیکال نیست؛ بلکه اقتصاددانی ارتودوکس است، اما چون فهم عمیقی از علم و کاستیهای آن دارد، در اوایل دهه ۲۰۰۰ مقالهای نوشت و در آن هشدار داد که نظام آموزش علم اقتصاد در آمریکا دارد به جزء آرت، یعنی هنر علم اقتصاد، بیتوجهی میشود، گفت: او بر این اساس پیشبینی کرد که بهزودی اقتصاد آمریکا با بحرانی بزرگ مواجه خواهد شد، و این پیشبینی در فاصلهای کوتاه محقق شد.
برنامه تعدیل ساختاری هر جا اجرا شده جز فاجعه و شکست، هیچ دستاوردی نداشتهاند
در ایران بهصورت روزمره بهای نادانی اجرای برنامه تعدیل ساختاری را پرداخت میکنیم
این اقتصاددان با تأکید بر اهمیت توجه به ابعاد مختلف علم اقتصاد اظهار داشت: این موضوع فقط مختص یک جامعه خاص نیست؛ در همهجا، اگر از جزء نرماتیو و جزء آرت در علم اقتصاد غفلت شود، نتایج فاجعهباری به دنبال خواهد داشت. اگر نگاه کنیم به برنامه تعدیل ساختاری که از دهه ۱۹۸۰ تاکنون در نقاط مختلف جهان و در سطوح مختلف اجرا شده، میبینیم که این برنامهها جز فاجعه و شکست، هیچ دستاوردی نداشتهاند. دلیلش هم این است که این برنامهها منحصرا بر جزء پازیتیو تکیه داشتهاند. بزرگترین نقدی که در طول این چهل، پنجاه سال به این برنامهها وارد شده، این است که گویی طراحان و مجریان آن فرض کردهاند که تمام بیماران دنیا – با همه ویژگیهای فردی و بیماریهای متفاوتشان – باید با یک نسخه واحد درمان شوند. این نقد فراگیرترین انتقادی است که نسبت به تعدیل ساختاری صورت گرفته، و ما در ایران نیز بهصورت روزمره بهای این نادانی را پرداخت میکنیم.
مومنی با اشاره به وضعیت ایران در دوره جنگ تحمیلی و پس از آن گفت: شکست سیاستگذاری اقتصادی در ایران در دوره جنگ، تنها به دلیل ندانستن یا علم ناقص نبود؛ ماجرا آن است که این نادانی با منافع ظالمانهای پیوند خورده و این منافع، بانیان و پشتوانههایی ثابتقدم، پرنفوذ و قدرتمند در ساختار قدرت ایران دارند. این مسئله خود ماجرای مفصل و دامنهداری دارد که در کتاب اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری تلاش کردهام هم وجوه معرفتی و هم جنبههای اقتصاد سیاسیِ ضدعادلانه و ضدتوسعهای این برنامه را توضیح دهم.
مسئله توسعه، مسئله مرگ و زندگی، عزت و ذلت دنیوی است
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ضمن تاکید بر اینکه باور دارم اگر بخواهیم نجات پیدا کنیم، باید تکلیف خود را با توسعه، و بهویژه با توسعه عادلانه روشن کنیم، به اهمیت بنیادین مفهوم توسعه پرداخت و اظهار داشت: چند ماه پیش در نشستی در قم و در جمعی از محققین و مدرسین، بحثی بسیار کوتاه با عنوان «توسعه به مثابه یک مسئله مستحدثه» ارائه کردم و در آنجا توضیح دادم که توسعه پدیدهای جدید است. مسئله توسعه، مسئله مرگ و زندگی، عزت و ذلت دنیوی است. بنابراین، هرگونه برخورد سهلانگارانه با آن، هزینههای بسیار سنگینی را به ما تحمیل خواهد کرد. شرح و بسط این هزینهها برای اینکه ما غیرتی آگاهانه پیدا کنیم نیز ضروری است.
درباره درهمتنیدگی کامل توسعه و عدالت اجتماعی تقریبا اجماع نظری وجود دارد
هر کس درباره عدالت و توسعه آدرس ساده دهد، درک ناقصی از این حوزه دارد
مومنی با بیان اینکه کوششهای نظری اولیه تصورشان این بود که مسیر توسعه با مسیر عدالت اجتماعی متفاوت و حتی متعارض است، ادامه داد: اما اگر نگاهی به تحولات اندیشه اقتصادی در یک دوره نزدیک به ۲۵۰ سال بیندازیم، میبینیم که امروز در زمینه درهمتنیدگی کامل توسعه و عدالت اجتماعی تقریبا اجماع نظری وجود دارد. با این حال، همانطور که از زبان جان نویل کینز هم نقل کردم، اگر بخواهیم این اتفاقنظر در حوزه عمل و نظر عینیت پیدا کند، باید زحمت زیادی بکشیم. باید پیچیدگیهای فراوان را بفهمیم. اما متاسفانه بدفهمیها و گرهخوردن آنها به منافع داخلی و خارجی ما را به بیچارگی کشانده است. هر کس درباره عدالت و توسعه به شما آدرس ساده، سرراست و دمدستی داد، یقین بدانید که درکش از این حوزه بسیار ناقص است. حتی این احتمال وجود دارد که چنین فردی – آگاهانه یا ناآگاهانه – به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی، بلندگوی بیجیره و مواجب قدرتهای داخلی و خارجی باشد.
در کشور ما با مفاهیم کلیدی و سرنوشتساز برخوردی بسیار شنیع صورت میگیرد
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با اشاره به بُعد معرفتی و الهی مسئله خاطرنشان کرد: آنچه از فلسفه خلقت میفهمم این است که خداوند هر خیری را که میخواهد روزی بشر کند – چه در هویتهای فردی و چه در ساحت جمعی – آن را با زحمت و سختی همراه کرده است. این امر حکمتهای بزرگی دارد و از دریچه دستاوردهای انقلاب دانایی باید گفت متاسفانه در کشور ما با مفاهیم کلیدی و سرنوشتساز برخوردی بسیار شنیع صورت میگیرد.
در حوزه توسعه و عدالت، با جهتگیریهای ضدتوسعه ای و ظالمانه ترین سیاستها روبرو هستیم
وی در ادامه با انتقاد از تناقضات موجود در سیاستگذاریها در کشور، به آسیبشناسی ریشهای برخی از بحرانها پرداخت و گفت: هم در حوزه توسعه و هم در حوزه عدالت، ما در بالاترین سطح، با جهتگیریهای ضد توسعهای و ظالمانهترین سیاستها روبهرو هستیم، در حالی که این سیاستها با بستهبندیهایی با عنوان توسعه و عدالت ارائه میشوند. ماجراهای متعددی در این زمینه وجود دارد و یکی از پرسشهای بزرگ در تاریخ اندیشه بشری، پرسشی است که از نیمه دوم قرن بیستم به بعد مطرح شده: آیا کمبود اطلاعات منبع اصلی بحرانها و نااطمینانی است یا وفور اطلاعات؟
در عصر انفجار اطلاعات، با نقص اطلاعات انسانی و توزیع نامتقارن آن مواجهیم
مومنی در تشریح دو دیدگاه اصلی در این زمینه ابراز عقیده کرد: گروه اول که بر بحرانزایی ناشی از کمبود اطلاعات، دستکاری و پنهانکاری تأکید دارند، اوج نمایش این دیدگاه را در رمان « ۱۹۸۴» نوشته «جورج اورول» میبینند. اما گروه دوم، که بحرانزایی ناشی از انفجار اطلاعات و اطلاعات بیش از حد را پررنگتر میدانند، این دیدگاه را در رمان «دنیای قشنگ نو»، اثر «آلدوس هاکسلی» جستوجو میکنند. امروز ما دقیقا در همین شرایط زندگی میکنیم؛ در عصری که بهظاهر عصر انفجار اطلاعات است، اما با نقص اطلاعات انسانی در هویتهای فردی و جمعی و توزیع نامتقارن اطلاعات همراه است. این شرایط، امکان فریبکاری و ارائه آدرسهای غلط را بهشدت افزایش داده است. این مسائل هرکدام خود نیاز به بررسی تفصیلی در تاریخ اندیشه توسعه و عدالت اجتماعی دارند.
در ماجرای توسعه، هر کشوری که به قله میرسد، اولین کاری که میکند این است که نردبانی را که با آن بالا رفته، با لگد میزند و کنار میاندازد
این اقتصاددان در ادامه با اشاره به برخی از متفکران برجسته حوزه توسعه گفت: اگر کتابهای افرادی مانند تام هیوئیت، هاجون چانگ، داگلاس نورث، الینور استروم، الیور ویلیامسون و دیگران را مطالعه کرده باشید، با مفهومی مواجه میشوید که نخستینبار «فردریک لیست» مطرح کرد. او میگوید: در ماجرای توسعه، هر کشوری که به قله میرسد، اولین کاری که میکند این است که نردبانی را که با آن بالا رفته، با لگد میزند و کنار میاندازد؛ سپس به دیگر کشورهایی که میخواهند مسیر توسعه را طی کنند، آدرسهای غلط میدهد. او می گوید انگلستان و متفکران آن، نمونههای برجستهای از این رفتارند. اگر کتاب ارزشمند «عینیت در پژوهشهای اجتماعی» از میردال را بخوانید، در آنجا بهصورت مستند، مصادیق این فریبکاریها بهخوبی توضیح داده شدهاند.
مسئولان در حیطه اقتصاد، دنباله رو آدرسهای غلط هستند
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد گفت: اگر فرض کنیم همه حکومتگران کشور ما انسانهایی سالم و با حسن نیتاند باید گفت متأسفانه در حیطه اقتصاد دنبالرو آدرسهای غلطاند.
قدرتهای بزرگ جهانی در حال ترویج آدرسهای غلط بودهاند و حتی روی این مسأله سرمایهگذاری کردهاند
مومنی با اشاره به بخشهایی از کتاب هاجون چانگ که حدود ۱۵۰ سال پس از فردریک لیست، نوشته شده، توضیح داد: او در این کتاب آورده که از نقطه عطف نخستین موج انقلاب صنعتی که موجب شد شکاف میان کشورها در تاریخ بشر بیسابقه شود، همواره قدرتهای بزرگ جهانی در حال ترویج آدرسهای غلط بودهاند و حتی روی این مسأله سرمایهگذاری کردهاند. ما گناه را فقط گردن آنها نمیاندازیم. می گوییم شنونده هم باید مقداری فسفر مصرف کرده باشد. اگر این حداقل فکر و دقت باشد، در همان کشورها، چه در اروپا، چه در آمریکای شمالی و چه در شرق آسیا، متفکران شریف و صادق کم نیستند. اینکه ما فقط به سراغ آنهایی میرویم که فریبکاری بهتری دارند، نشان میدهد خود ما هم اشکال داریم. مشکل اصلی خود ما هستیم. پیش از آنکه دیگران نیاز به دلسوزی ما داشته باشند، ما باید برای خودمان کاری کنیم.
در قلب توسعه، مسئله تولید فناورانه قرار دارد
این استاد اقتصاد تاکید کرد: اگر بخواهیم در مسیر توسعه عادلانه حرکت کنیم، باید این نکته را درک کنیم که در قلب توسعه، مسئله تولید فناورانه قرار دارد. هاجون چانگ در همان کتاب میگوید: تولید فناورانه است که ساختار توزیع قدرت، ثروت، منزلت، اطلاعات و صدا را در جهان دگرگون کرده است.
تولید فناورانه یک پدیده جدید و بیسابقه است
تولید باید به مثابه نظامی از حیات جمعی درک شود؛ نه صرفا یک فعالیت انتزاعی یا کارخانهای زیر یک سوله در گوشهای از شهر
مومنی در ادامه به بخشهایی از کتاب «والت روستو» یکی از چهرههای برجسته تاریخ اقتصادی با عنوان «تاریخ جهان: اشاره کرد که در آن آمده در یک بازه ۳۰ هزار ساله از تاریخ بشر ــ که تا ربع پایانی قرن هجدهم ادامه دارد ــ بنیه تولیدی بشر فقط سه برابر شده بود، اما از ربع پایانی قرن هجدهم تا ربع پایانی قرن بیستم، یعنی فقط در ۲۰۰ سال، این بنیه ۷۲۰ برابر شد! ، خاطرنشان کرد: وقتی میگوییم تولید فناورانه یک پدیده مستحدثه (جدید و بیسابقه) است، یعنی اینکه این نوع تولید باید به مثابه نظامی از حیات جمعی درک شود؛ نه صرفاً یک فعالیت انتزاعی یا کارخانهای زیر یک سوله در گوشهای از شهر. این مسئله اجزای بسیار گستردهای دارد اما اجمالا باید گفت تولید فناورانه نیازمند سطوحی از امنیت و ثبات است.
وجهه همت دولتهای پس از جنگ ایجاد بیثباتی و ناامنی اقتصادی از طریق شوکدرمانی بوده
تولید فناورانه در غیاب یک دولت ثباتآفرین امکانپذیر نیست
رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد ضمن انتقاد از جهتگیریهای دولتهای پس از جنگ تحمیلی اظهار داشت: تولید فناورانه در غیاب یک دولت ثباتآفرین و امنیتبخش امکانپذیر نیست. حالا شما از این دریچه به دولتهای بعد از جنگ نگاه کنید: وجهه همت آنها ایجاد بیثباتی و ناامنی اقتصادی از طریق شوکدرمانی بوده است. ما قصد نداریم نیتخوانی کنیم یا نقش خداوند را بازی کنیم. حتی فرض میگیریم نیت همه آنها خیر بوده، اما در طول تاریخ، از این نوع حماقتهای خیرخواهانه کم نداشتهایم. ما نمیگوییم حماقت، بلکه میگوییم اشتباهات فاجعهبار، که نتیجهاش فلاکت مردم و قهقرای کشور شده. بنابراین اگر بخواهیم نجات پیدا کنیم، باید تولید فناورانه را بهعنوان یک نظام پیچیده اجتماعی درست بشناسیم.
توسعه فناورانه فقط در چارچوب یک بازی همکارانه ممکن است
این استاد اقتصاد در ادامه به نظریهپردازیهای مرتبط از جمله کتاب «استراتژی توسعه اقتصادی»، نوشته آلبرت هیرشمن اشاره کرد و گفت: در آنجا آمده که توسعه فناورانه فقط در چارچوب یک بازی همکارانه ممکن است. یعنی فقط آن جوامعی میتوانند به توسعه پایدار برسند که تمرینهای واقعی برای همکاری جمعی داشته باشند.
توسعه غیرممکن است اگر بگوییم «دلا خو کن به تنهایی …»
او با انتقاد به وضعیت ساختار اجتماعی و سیاسی موجود گفت: اگر شما ساختار اجتماعیای داشته باشید که در آن، هر کسی به دیگری توصیه میکند که «دلا خو کن به تنهایی، که از تنها بلا خیزد»، یا ساختار سیاسیای که اجتماع بیش از دو نفر را محل شبهه بداند و بخواهد با آن برخورد کند، دیگر نمیتوان انتظار داشت بازی همکارانه شکل بگیرد. توسعه در چنین فضایی غیرممکن است. همین است که میگویم اگر درباره این مسائل خوب نیندیشیم و فریب آدرسهای غلط را بخوریم، کلاههای گشادی سرمان خواهد رفت. تجربه نشان داده که بدون تمرین جدی برای همکاری، نهادسازی، و فهم عمیق تولید فناورانه، توسعه عادلانه امکانپذیر نخواهد بود.
همکاری؛ نه رقابت، اساس توسعه در اندیشه آدام اسمیت
مومنی یادآور شد: اگر کتاب ثروت ملل آدام اسمیت را بخوانید، برخلاف تصور رایج، او از مفهوم معجزه رقابت حرف نزده بلکه از معجزه همکاری سخن گفته است. در این کتاب، اسمیت با مقایسه دو کارخانهی سنجاقسازی، یکی با کار فردی و دیگری با تقسیم کار عقلایی و همکاری سازمانیافته، نشان میدهد که تولید کارخانۀ دوم ۲۴۰ برابر بیشتر از اولی است. همین را اسمیت «معجزه همکاری» مینامد. اگر جامعهای بخواهد توسعهخواه باشد و به تولید فناورانه برسد، باید همکاری را تشویق کند نه تهدید. این یک اصل فرهنگی و نهادی کلیدی است.
آسیبشناسی فرهنگی: ضد هنجارها چگونه هنجار شدهاند؟
او با بیان اینکه اگر مناسباتی تعریف کرده باشید که شارلاتانیسم، دروغگویی، و فرار از کار به عنوان زرنگی شناخته شود، امکان ندارد توسعه فناورانه یا توسعهی عادلانه در آن اتفاق بیفتد، تاکید کرد: هر کس که می خواهد تولید فناورانه رشد داشته باشد، باید هزینه فرصت مفت خوارگی را بسیار بالا ببرد و برنامه پیش گیرنده از فساد مالی در دستور کار قرار داده باشد. اگر در تلویزیون اعلام شود کسی هزار میلیارد تومان اختلاس کرده و مردم به حال او احساس ترحم کنند و بگویند بیچاره چقدر بی دست و پا بوده، نشاندهندهی این است که نظام پاداشدهی اجتماعی و اقتصادی دچار وارونگی ارزشها شده است. در چنین سیستمی تولید فناورانه شکل نمیگیرد.
نظریه ویلیامسون: چرا تولید فناورانه نیازمند حمایت نهادی است؟
مومنی گفت: ویلیامسون میگوید تولید فناورانه در آغاز کار نمیتواند با فعالیتهای غیرمولد رقابت کند. پس اگر بخواهیم این نوع تولید شکل بگیرد، باید هزینهی فرصت مفتخوارگی را بسیار بالا ببریم و یک برنامهی ضد فساد مالی را بهصورت جدی در دستور کار قرار دهیم.
عدالت اجتماعی؛ از فلسفه تا سنجشپذیری
این اقتصاددان در ادامه به بُعد عدالت اجتماعی پرداخت و گفت: در گذشته، تمرکز بحثهای عدالت فقط روی ماهیت عدالت بود؛ اما در چارچوب اندیشه توسعه، گشایش مهمی رخ داده است: تمرکز بر کارکردهای عدالت و کارکردهای بیعدالتی. این مسیر، ما را به پاسخهای عملیاتیتر میرساند. چون در حوزه عدالت هم مثل توسعه، آدرسهای گمراهکننده زیاد است، در کتاب عدالت اجتماعی، آزادی و توسعه در ایران امروز یک فصل را به معرفی پنج متغیر کنترلی برای سنجش ادعاهای عدالتمحور اختصاص دادهام.
پیوندی عمیق بین عدالت اجتماعی و عدل اخلاقی وجود دارد
استاد گروه برنامه ریزی و توسعه اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی ضمن اشاره به این پنج متغیر کنترلی کلیدی، تاکید کرد: این متغیرها کمک میکنند تا دیگر کسی نتواند جامعه را فریب دهد. پیوندی عمیق بین عدالت اجتماعی و عدل اخلاقی وجود دارد که مفهوم آن را وامدار شهید بهشتی هستم، چرا که ایشان عالیترین صورتبندی را در فلسفه سیاسی درباره این موضوع ارائه کردند. تعبیر ایشان این است که عدل اخلاقی زیربنای همه انواع دیگر عدل است. این موضوعات شامل رابطه بین اخلاق و عدالت، بنیه تولید فناورانه و عدالت، و مشارکت و عدالت است که هر یک نیازمند شرح و بررسی مفصل است.
کار به جایی رسیده که می گویند ما سیاست تورمزا را ایجاد میکنیم تا به عدالت برسیم!
در اندیشه اقتصادی، این یک تعبیر سخیف و بیمایه است
که به نام عدالت چه اشتباهاتی با خودمان کردهایم
او ضمن اشاره به تجربه کشور در چهارچوب برنامه تعدیل ساختاری طی ۳۵ سال گذشته، گفت: در این دوره، از نظر مشارکت اقتصادی مناسباتی ایجاد کردیم که تقریبا دو، سوم جمعیت در سنین فعالیت اقتصادی ایران هیچ نقشی در تولید ملی نداشتهاند؛ این وضعیت نشان میدهد که به نام عدالت چه اشتباهاتی با خودمان کردهایم. حتی کار به جایی رسیده که می گویند ما سیاست تورمزا را ایجاد میکنیم تا به عدالت برسیم! این یک تعبیر سخیف و بیمایه در اندیشه اقتصادی است، اما اینجا عزیزان مثل شیر، آن را به راحتی به زبان می آورند! اگر این را به حساب بیاوریم که کسانی با این سطح از دانش در جایگاه تعیین سرنوشت کشور هستند و اگر فساد و منافع شخصی هم در کار باشد، شرایط بسیار نگرانکنندهتر خواهد بود.
منافع فاسد و ضد توسعهای در کشور بسیار پرقدرتتر از نادانی در این مسیر عمل میکنند
هر گونه تصور سادهانگارانه مانند ایجاد شوکهای قیمتی برای اصلاح شرایط، نه تنها دور از خرد است بلکه به فساد و ظلم نزدیک است
مومنی به اهمیت تولید فناورانه در توسعه اشاره کرد و گفت: تولید فناورانه را باید به مثابه یک نظام حیات جمعی دید و این موضوع درست مثل مسئله عدالت اجتماعی نیازمند متغیرهای کنترلی متعدد است. با تأسف باید بگویم که منافع فاسد و ضد توسعهای در کشور بسیار پرقدرتتر از نادانی در این مسیر عمل میکنند. هر کسی به دنبال توسعه عادلانه باشد باید بداند که مناسبات غیرعلنی یک مسئله ساختاری است و مسئله ساختاری نیز راه حل ساختاری میطلبد. بنابراین، هر گونه تصور سادهانگارانه مانند ایجاد شوکهای قیمتی برای اصلاح شرایط، نه تنها دور از خرد است بلکه به فساد و ظلم نیز نزدیک است.
به گزارش جماران، این استاد تمام اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، به مطالعات انجامشده در یکی از موسسات زیرمجموعه سازمان ملل متحد که در سال ۱۹۹۹به صورت جهانی تعریف شده بود، اشاره کرد و گفت: آنها پروژهای در مقیاس جهانی تعریف کردند با عنوان « درسهای توسعه در قرن بیستم و چشمانداز قرن بیست و یکم » که واقعا خیلی آموزنده است. میگوید تمام شکستهایی که در قرن بیستم در حوزه توسعه اتفاق افتاده، ریشه در رویکردهای غیرعادلانه داشته است. وقتی آن را میخوانید، ایمانتان بیشتر از علمتان افزایش پیدا میکند که بابا عجب حساب و کتابی در کار است که میگوید برپایی آسمانها و زمین به عدل است.
عدالت، تکنولوژی و سیاست اقتصادی؛ سهضلعی فراموششده توسعه در ایران
مومنی نکته کلیدی این پروژه را این دانست که تمام تجربههای شکست خورده توسعه، ریشه مشترک و اصلیشان عدم اعتنای بایسته به فهم عدالت اجتماعی است و ادامه داد: نکته دوم که خیلی به کمک ما میآید، این است که در قرن بیست و یکم دو عامل نقش ابر تعیینکننده در ناکامی یا کامیابی توسعه عادلانه دارند. این دو عامل تمام عوامل سنتی نابرابر ساز و ناعادلانه ساز را به حاشیه میبرند. این دو متغیر یکی تکنولوژی و دیگری سیاستهای اقتصادی است، بنابراین مسئولیت اقتصاددانان در قبال جامعه خیلی سنگینتر از گذشته است، چون نقش سیاستهای اقتصادی به تعبیری «ابر تعیینکننده» است. تقریبا کل ماجرای این روندهای فاجعهآمیز و اسفباری که در اوضاع اقتصادی-اجتماعی ایران مشاهده میکنیم، ریشه اصلیاش تن دادن به سیاستهای اقتصادی نادرست و غفلت از مسئله فناوری بوده است.
هزینه غفلت از تولید فناورانه و وابستگی ذلتآور به قدرتهای خارجی است
وی ضمن اشاره به کتابهایی که درباره نقش ابر تعیینکننده فناوری نوشته شده است، درباره هزینههای ناشی از غفلت در حوزه تولید فناورانه هشدار داد و گفت: هزینه غفلت از تولید فناورانه و وابستگی ذلتآور به قدرتهای خارجی است. این وابستگی ذلتآور به قدرتهای خارجی بدون چون و چرا به وجود میآید. آدرسهای غلطی درباره این موضوع که به ما داده میشود که از درون آن وابستگیهای ذلتآور پدید میآید و این موضوع به وجود آمدن گروههای ذینفع داخلی را به دنبال دارد که در برابر هر اقدام اصلاحی مقاومت جدی میکنند.
به گفته مومنی؛ اگر بخواهید یک آدرس تلگرافی از این وضعیت داشته باشید، کافی است به سایت بورس مراجعه کنید. هر بنگاه تولیدی در ایران که اهتمام بیشتری به غلبه بر وابستگی فناورانه دارد، وضعیت مالیاش فلاکتبار است، اما هر بنگاهی که ادا در می آورد و بیشتر به رانت متکی است و تولیدش ظاهرسازانه و مونتاژمحور است، وضعیت مالی به مراتب بهتری دارد. این نشان میدهد که نظام قاعدهگذاری ما برای فهم اقتضائات توسعه عادلانه، کاملا پشت به هدف است. بدون تعارف ما پشت به هدفیم. ابتدا باید شرافت و حریت داشته باشیم که واقعیت را همانطور که هست ببینیم اما خودمان را اسیر آن ندانیم، بگوییم خداوند به ما امکاناتی داده و به اعتبار آن میتوانیم بفهمیم کجا اشتباه کردهایم و اصلاح کنیم. همچنین میتوانیم سازوکارهای برونرفت از بحران را طراحی کنیم که همه اینها در تسخیر علم است.
او به یکی از لوازم کلیدی تحقق عدالت اجتماعی اشاره کرد و گفت: حکومت باید به این لوازم آگاه و متعهد باشد. یکی از این لوازم، توزیع عادلانه قدرت، ثروت، منزلت، اطلاعات و صداست که بین این پنج، تقدم با توزیع عادلانه قدرت است. طی سه دهه گذشته، رقتبرانگیزترین شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران مربوط به دورههایی است که کسانی با زور و قدرت، کشور را به سمت حکومت یکدست بردند و حکومت یکدست ناعادلانهترین الگوی توزیع قدرت است. اگر به سایت مرکز پژوهشها مراجعه کنید، مشاهده خواهید کرد که در هر دورهای که ایران تمایل به حکومت یکدست نشان داده، فاجعهآمیزترین وضعیتها را از نظر گستره و عمق فساد مالی، سقوط کیفیت محیط زیست و تعمیق وابستگی ذلتآور به دنیای خارج برای خلق هر واحد ارزش افزوده تجربه کرده است.